شتاب یک قلب مرده

ساخت وبلاگ

تا حالا اینقد خودمو به دست سرنوشت نسپرده بودم. مثل اینه که طاقباز روی موج های دریا شناور بشی و چشماتو ببندی؛ فکر می کنی همونجا موندی اما وقتی چشماتو باز می کنی تازه می فهمی چقد از خشکی و بقیه فاصله گرفتی، چقدر از زنده ها دور شدی، چقدر حسِ مردن داری. از وقتی چشمامو بستم و طاقباز روی دریای سرنوشت شناور شدم هر روز و هر روز فقط فاصله م از زنده ها بیشتر شده. این حالت یه خوبی برام داشته، اینکه تو آرامش این دریا غرق شدم اما بدیشم اینه حسِ ترس تویِ من از بین رفته. بدونِ ترس قلب با سرعتِ ثابت می زنه. این منو یادِ یه قانون تو فیزیک می ندازه که حرکت با سرعتِ ثابت تا وقتی که شتابی در کار نباشه نیرویی به آدم وارد نمی کنه. قلبم موتوره آدمه، تا وقتی که ثابت می زنه با نزدنِش یکیه. سرنوشتم هیچوقت نتونست به قلبم شتاب بده. مثلِ پیه سوزی که آروم آروم ولی طولانی میسوزه زندگی منم همینطور می سوزه.

توضیح عکس: شتاب یک قلبِ مرده.

هژار...
ما را در سایت هژار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7hazhaar7 بازدید : 284 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 13:07